چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 - 15 May 2024
کد خبر: 103363
تاریخ انتشار: 1402/11/04 05:40
صمت شماره 2497

زن تنها

نقد: بابک بهاری نقاشی‌ها: مهوش دولت آبادی زنی تنها در ابتدای درک هستی آلوده زمین.
زن تنها

مهوش دولت آبادی با گرایشاتی به موسیقی و نقاشی، دارای تحصیلات در رشته کارشناسی بهداشت. آثار از درونیات(اکسپرسیون) و بازتاب‌های زیستش هستند. تکنیک و اجرای کارهایش مونوپرینت، کولاژ و اکریلیک و در اجرا به سبک امپرسیون‌ها نزدیک می‌باشد. پس از عصر مدرن پدیداری سبک‌ها و گرایشات متفاوت هنری از وجوه این دوره بود که یکی از گرایشات فکری آن فمنیسم و نمایش زندگی هنرمندان زن توسط خود زنان طرح و پیگیری و فراگیر شد امری که خانم سیمون دوبوار در مورد کتاب نویسی آقایان در مورد جنس دوم گفته، نخستین نویسنده کتاب‌ها درباره زن‌ها آقایان! بوده‌اند، کسانی که خودشان طرف دعوا هستند. باری اینک خود زنان هستند که به میدان آمده و بی‌واسطه احساسات و درونیات خودشان را ارائه می‌کنند. همانگونه که سیبی را پیشکش کردند! آیا شد که ردش کنی؟

زنی اندوهناک و سری اندکی کج با گوشواره‌های کوچک و بزرگ(مشابه لنگه به لنگه) و بهره‌گیری از خوشنویسی(از غم هجر) و رنگ‌آمیزی مخدوش و چهره‌پردازی نه‌چندان واضح.

اثر بهره‌مند از تکنیک‌های مختلف همزمان برای نمایش چیزی که به ظاهر برای تماشایش دعوت شده‌ایم اجرا شده است. اما پرده نمایش که بالا رفته بیننده با وجوه دیگری از تصویر و بیانیه پیچیده‌تری مواجه شده است، امری در تصاویر بعدی به شکل‌های دیگر با آن مواجه خواهیم شد. البته ممکن است مشابه تکنیکی و اجرایی این کارها را دیده باشیم، اما نکته مهم در این آثار امضا و از آن خود‌سازی اتفاق افتاده و به واقع آن درونیات خود هنرمند است که در قالب شکل و فرم به‌صورت احساس پیش رویمان نمایان شده است. نه با رنج‌های غلو شده که اتفاقا با نمایشی زیر پوستی آن را به نمایش گذاشته است با طراحی هایی که یاد آور آثار کِته کُلویتس هنرمند آلمانی است. اما براستی چه اتفاقی این چهره را چنین غمناک کرده است؟ شاید کلمات از غم هجر بتواند کلید مناسبی برای گشایش این قفل اندوه باشد. تقابل زمینه سیاه و لکه‌های رنگ روی صورت دو تقابل را رقم می‌زند، نخست برجسته کردن کارکتر از زمینه‌اش و دوم اشاره‌ای تلویحی به فیگور چهره که باید آن را حس کرد و مفهوم را دریافت امری که هنرمندانه اجرا شده است. براستی این لکه‌ها و خط نگاره‌ها می‌توانند بیانگر درون و گذشت زمان و درد‌ها و شادی‌ها باشند به‌همراه هراس از آینده؟ این پرسشی از توانایی هنر می‌باشد که هنرمند اجرایش کرده است. باری چشم‌های نقاشی وزن و سخنگویانی هستند که گاه در مقام پرسشگر ظاهر می‌شوند آنهم به زبانی عام و همگانی. گفت‌وگویی که در سکوت محض شنیده می‌شود.

تک چهره‌ای چند سویه و بهره‌مند از کولاژ

اثری چند وجهی که به‌نوعی از خصلت پاریدولیایی( تشخیص الگوها و شکل‌های معنادار در اشکال درهم و برهم) و کولاژ(تکه چسبانی) بهره برده است. نتایج این بهره‌مندی اثر را کمی پیچیده‌تر و تحرک ذهنی را بیشتر و میل به کشف و ارتباط‌دهی به دیگر بخش‌ها را تحریک می‌کند که همین ماجرا امتیاز خوبی برای اثر است. شناخت هنرمند از توانایی این امکانات به او این قدرت را داده تا به اندازه لزومش از آنها بهره ببرد و این امر به شناخت و اشراف او به توانایی‌های ابزارهایش باز می‌گردد. زمینه سیاه ۲ ویژگی برای اثر بهمراه دارد، نخست گم شدن مخاطب در سیاه چاله پشت سر که همین عامل باعث برگشت نگاه به چهره می‌شود و از سویی هم به برجسته شدن رنگ‌ها که چهره را تشکیل می‌دهند کمک می‌کند تضادی منفی که نتیجه‌اش مثبت است. خصوصا که نزدیک بودن(زوم بودن) و تقریبا همه فضا را پر کردن نشانه‌ای از اهمیت سوژه و دعوت به تماشا و نفوذ به دنیایی همیشه پنهان و در پرده پوشانیده شده است. چند چهره‌گانی پاریدولیایی و کشف و آنها و عدم قطعیت یکی دیگر از بازی‌های جدی هنرمند است که خوانش را به عهده و توان یکایک مخاطبان گذاشته است، هر کس هر آنچه می‌بیند، همان است و این شلوغی خوانش‌هاست که هم چند وجهی بودن اثر را پاس و به نمایش می‌گذارد و هم تفاوت‌ها و چند صدایی اثر را به رسمیت می‌شناسد. به‌راستی، چه‌هاست در سر این قطره محال‌اندیش و ما تعیین‌کننده خوانش اثر به‌همراه هنرمند هستیم که گام به گام در راهیم با او.

 دو زن به‌صورت نیم رخ با تکه‌هایی از روزنامه بر سر و بدنشان

نخستین وجه اثر نگاه کردن هر دو کارکتر به خارج از تصویر است که ذات پرسشگری آدمی را روشن نگه می‌دارد که آن بیرون چه خبر است آنهم کسانی که خود حامل خبر هستند! چشم‌گیری نوع رنگ آمیزی بلحاظ تفاوت‌های طیف رنگ‌های سرد و گرم و جدا سازی‌های شخصیت‌ها با شکل‌های هندسی از طریق تضادهای رنگی روش بسیار هوشمندانه و ظریفی برای این مرزبندی‌ها بوده است. نقش خبر و روزنامه‌ها در این تصاویر از کدام دغدغه هنرمند حکایت دارد و چه میزان علاقه به حضور خبرها در زندگی و اندیشه سایر خانم‌ها حکایت دارد!. براستی که نقش و تاثیر‌گذاری خبر و روزنامه و سایر وسایل ارتباط جمعی در زیست امروزی ما به چه میزان است؟ از دغدغه‌های جدی اثر است. در برابر مخاطب دو زن که حامل خبرهایی هستند به جایی خارج از دید ما می‌نگرند گویی که آنجا خبری هست، ضمن آنکه در روی بدن نفر جلوتر (سمت چپ تصویر) نوشته‌ها اشاره به قوانین عجیب کشورهای غریب (احیانا امریکای لاتین) دارد و در روی سر زن پشت سر تنها کلماتی جدا جدا و نصفه نیمه را شاهد هستیم. حالت خنثی چهره‌ها و نبود هیچ حرکت زبان بدن مگر همان خروج نگاه به بیرون که به‌واسطه سمت و سوی چشم‌های کارکترها تشدید می‌شود ما را به این نتیجه می‌رساند که خبر در بیرون از این دایره است و ما نقطه‌های سرگردان این پرگار، براستی چه سرگردانی شیرینی و شاید هدف همان سرگردانی است و بس.

پرتره سه رخ زنی با زمینه‌ای سیاه.

تیره گی و نوع رنگ‌گذاری غلیظ‌تر همانند فشار قلم بر کاغذ زمانی که امری ما را برانگیخته تا چیزی را به شتاب و یا خشم نوشته و بر آن تاکید داریم. زمینه تیره‌ای که بر صورت کارکتر نیز هجوم و غلبه کرده البته با نوارهایی از رنگ سپید که بر کناره هم نقشی از آن دیده می‌شود و همین نشانه‌ای از نبرد سخت بین تاریکی و روشناییست که در درون هنرمند جریان دارد و شراره‌هایش بر بوم پاشیده شده است. چشم هایی بظاهر تاریک اما همچون دو مشعل سوزان می‌خواهند راه گشای ما در این هزارتوی‌ها و سنگلاخ‌های رنگین راه‌گشا باشند. شعله‌های سوزانی که از چشم‌ها پرتره به دورترین شعاع‌ها پرتاب می‌شوند در سکوت محض. اثر با همه شلوغی رنگ‌گذاری‌هایش در یک نقطه ایستا می‌شود، چشم‌هایی باز و دهانی که با لب‌های بهم فشرده‌اش هیچ نمی‌خواهد به ما بگوید و شاید هم می‌خواهد فریادش را کنترل کند؟ و این دو عضو تنها بخش واضح اثر هستند این وضوح نشانه‌ای از اهمیت و بیانگری این اعضا است. در تمامی تصاویر شخصیت‌ها به‌ شدت زن هستند نه رنگ‌های یک پارچه که تکه‌هایی هستند پراکنده برای تشکیل یک جسم منسجم، آیا خواهد شد چنین چینی پراکنده‌ای را گرد آورد و دوباره پری زاده‌ای از درونش سر بر آرد. هر چند که شاید دغدغه هنرمند در این زمانه پرآشوب و آشفته والاتر و بالاتر از پری زاده و غیرو باشد دغدغه‌ای که چنین بر چهره نشسته و در سکوت به هزار زبان در سخن است.

سخن پایانی

باری هنر نقاشی و تصویر‌سازی بعد از جریان مهم و تاثیر‌گذار امپرسیونیسم! (واژه فرانسوی، حس و احساس) با دگرگونی هایی بسیاری مواجه شد که برجسته شدن و اهمیت، حس و ایده و ارائه‌شان به طریقی که هنرمند مایل است اولویت و شاخص شد. در آثار پیش رو نیز بهمچنین این اتفاق افتاده است البته به‌گفته پیکاسو: نخست قوانین را بیاموزید و سپس آن را درهم شکنید. که در این آثار این چنین شده است.


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/2oldyg