گروه تجارت: منطقهای پوشیده از سنگهای بسیار بزرگ در نزدیکی روستای «خرنج» از توابع پیرانشهر قرار دارد. این سنگها به گونهای شگفتانگیز روی هم انباشته شدهاند که تکان دادن آنها غیرممکن است.
به گزارش چمدان، خرنج، روستایی از توابع بخش لاجان شهرستان پیرانشهر استان آذربایجان غربی است؛ منطقهای پوشیده از سنگهای بزرگ و غولپیکر که به صورت شگفتانگیزی روی هم قرار گرفتهاند.
این سنگها، تراشهای ظریف و بینظیری دارند که هر یک از آنها تصویرگر شکلهایی اعجازبرانگیز از حیوانات و اشیای گوناگون هستند و ذهن انسان را به چالش میکشانند. این سنگها بیشتر به افسانههای اسطورهای شبیه هستند تا واقعیت.
محدودهای که این سنگها اشغال کردهاند، حدود ۵ کیلومترمربع و به شکل نواری سنگی در امتداد شرقی-غربی از شمال روستا میگذرد.
بومیان منطقه درباره این سنگها افسانهها ساختهاند؛ بعضی آن را به داستان حضرت لوط نسبت دادهاند و میگویند مردم این شهر مرتکب گناه کبیره شدند و خدا عذاب را بر آنها نازل کرد و مردم شهر و خانههایشان تبدیل به سنگ شدند. بعضی دیگر نیز سنگها را دیوهایی میدانند که ظلم بسیاری در حق مردم روا داشتند، مردم هم آنها را نفرین کردند و در نتیجه، این قوم با خانههایشان همه تبدیل به سنگ شدند و...
افسانههای دیگری هم هستند
«رابرت کرپورتر» (kerporter) انگلیسی به افسانههای خرنج در کتابش اشاره کرده است. این دیپلمات، نقاش و جهانگرد معروف علاقهمند به باستانشناسی که در کارنامه پژوهشهایش کشف و شناسایی مقبره کوروش هخامنشی خودنمایی میکند در سال ۱۱۹۹ خورشیدی قصه خرنج را از یک پیرمرد در بغداد شنید و به همین دلیل به مهاباد و سپس روستای خرنج سفر کرد.
این دیپلمات جهانگرد درباره افسانه این سنگها چنین نقل کرده است: «شیخ تصریح کرد که در مسافتی نهچندان دور از دهکدهای که خرنج نامیده میشود بقایای یک شهر بزرگ است که در آن تعداد بیشماری اشکال سنگی به شکل انسان وجود دارد. آنان تبدیل به سنگ شدهاند. وی من را برای پیدا کردن این ویرانههای جالب ترغیب کرد و اکنون من برای کشف حقیقت این افسانه شگفتانگیز در کمتر از ۳ فرسنگی شرق خرنج هستم. سنگهای عظیم و شگفتانگیزی که در اینجا هستند اگر به دقت بررسی شوند هیچ شباهتی به انسان سنگشده ندارند و کسی درباره زمان و دلیل تجمع زیاد آنها با این اشکال عظیم و فوقالعاده اسرارآمیز در این مکان چیزی نمیداند.»
کرپورتر در ادامه مینویسد: «توضیحات آنها(مردم محلی) مرا به این نتیجه رساند که اینها قبور ساکنان قدیمی ناحیه هستند و از شیوه برافراشتن سنگها بعید نیست ارمنیهای مسیحی باشند»
«سرهنری رنخستینسون» دیپلمات و شرقشناس بریتانیایی و نخستین مترجم کتیبه خط میخی بیستون با خواندن کتاب کرپورتر در اواسط قرن نوزدهم میلادی به همراه کاروانی به این منطقه سفر کرد. او این مکان را چنین وصف کرده است: «قطعه سنگهای خرنج در سمت شمالی دره لگبین واقع است، بر فراز پشته(تپه) قلعه وسیع و محکمی قرار دارد که قسمت سراشیبی اطرافش را به وسیله دیواری از سنگهای طبیعی محکم ساختهاند و در نقاطی که احتمال دسترسی و حمله از مناطق فرودست وجود دارد به وسیله دیوارهای حائل تقویت کردهاند.»
«بهمن میرزا کریمی» (میرزا عزیزالله خان بهمن کریمی) باستانشناس، مورخ و مصحح ایرانی نیز در سال ۱۳۱۴ به همراه «اورال استاین» باستانشناس انگلیسی به این منطقه سفر کرد. او مینویسد: «در کردستان همه جا از شهر افسانهای خرنج داستانها شنیده بودیم.
شهر خرنج در کنار کوهی واقع شده که این کوه بهتمامی از سنگ است و ارتفاع زیادی هم ندارد اما قطعات بسیار بزرگی از سنگ بهطور منظم و مرتب و به شکل صفوف انسانوار کنار هم چیده شدهاند. به اندازهای ردیفهای سنگ شباهت به صفوف انسانها دارند که گویی تمام این کوه را شبیه انسان از سنگ تراشیدهاند. در داخل کوه اتاقهایی به شکل سنگ آن هم طبیعی موجود است. عجیبتر اینکه این کوه طبیعی و این دخمهها و غارها و این قطعات سنگهای شکستهشده به اندازهای به خانه و آدمیزاد شباهت دارد که عقل مبهوت میشود به چه سان دست قدرت این کوه طبیعی را چنان آماده کرده است.»
«سامان زندهپیل» که درباره این منطقه پژوهش کرده و آن را در مجله «رشد» به چاپ رسانده است، مینویسد: «پس از یک ساعت پیمودن مسیر سخت با موتورسیکلت و ۳ سرنشین در جاده خطرناک شیبدار و پرپیچ و خم مهاباد-پیرانشهر از طرف سد مهاباد(که برای تردد وسایل نقلیه عمومی ممنوع است) از دور، کوه روستای خرنج با سنگهای شگفتانگیزش که واقعا باید آن را معجزه طبیعت دانست، خودنمایی کرد. بلافاصله وارد روستا و با وسایل مورد نیاز عازم کوه شدیم. کوه به نسبت کمارتفاع بود و ما پس از ۱۰ دقیقه به بالای آن رسیدیم.
در بین راه چشمههای آب مشاهده میشدند و در عین حال، سنگها از پایین روستا تا بالای کوه به شکلهای مختلف خودنمایی میکردند. وقتی بالای کوه رسیدیم احساس کردم به جایی متفاوت و غیرقابل باور پاگذاشتهام. سنگها از دور به شکل انسانهایی با قامت برافراشته بهنظر میرسند که دارند بازدیدکنندگان را میپایند و زیر نظر دارند و این حس و حال هرگز تجربه نشده را به انسان میدهند.
همان موقع پیبردم که این احساس چقدر در ساختن افسانههای مربوط به سنگ شدن مردم شهر باستانی در این محل تاثیرگذار بوده است. در عین حال، بسیاری دیگر از سنگها به شکلهای مختلف مانند دیگر موجودات مثل لاکپشت و ماهی و شیردریایی بهنظر میرسند. عجیبترین سنگ شاید همانی باشد که ۸ متر ارتفاع با ساختاری دو تکه، شکلی شبیه به کف و انگشتان دست انسان دارد و من و برادرم در دو نمای متفاوت از آن عکس گرفتهایم.» او مینویسد: «اثر فرسایش را میتوان روی سنگها و روی ماسهسنگهای زمین مشاهده کرد. تصویری که از یک سنگ گویشکل از فاصله نزدیک گرفته شده است این فرآیند را بهخوبی روی سنگ و ماسهسنگهای اطرافش روی زمین نشان میدهد. هیچ اثری روی سنگها مبنیبر اینکه بر سطح آنها عملیات کندهکاری در گذشته انجام شده باشد، در مقیاس وسیع و مورد انتظار موجود نبود.»
سامان زندهپیل ادامه میدهد: «با ثبت جزییات و تصویربرداری از سفر برگشتم و به دکتر نعمتاله رشیدنژاد از استادان زمینشناسی و پترولوژی(سنگشناسی) مراجعه کردم. او با دیدن تصاویر و ظاهر سنگها بدون در دست داشتن نمونه کوچک موردی، بلافاصله جنس آنها را گرانیت تشخیص داد.
او درباره اشکال عجیب و پازلمانند سنگها نیز گفت: این سنگها بدون شک هرگز روی پوسته زمین به این اشکال نادر شکل نمیگیرند و روی هم سوار نمیشوند و راز این قرارگیری شگفتانگیز پازلمانند آنها این است که آنها زمانی ماگما بودهاند. گرانیتی بودن جنس آنها خود، دلیل روشنی بر ماگمابودن آنها در گذشتههای بسیار دور است.» زندهپیل به نقل از این استاد دانشگاه مینویسد: «جریانهای ماگما از هسته زمین جدا شدهاند تا خود را به پوسته بیرونی زمین برسانند اما فشار قوی و لازم برای شکافت پوسته و فوران از آن و تبدیل به گدازه شدن را نداشتهاند.
در نتیجه زیر کوه که آتشفشانی هم نیست و هیچ دهانهای برای خروج جریان ماگما ندارد به طور اتفاقی با شکلهای مختلف شبیه دست انسان با لاک یک لاکپشت و گاه بدون شکل مشخصی دچار سکون و با گذشت اندک زمانی سرد شدهاند. یکی از ویژگیهای جریانهای ماگما این است که بعد از سرد شدن دچار ترکخوردگی میشوند. در نقاط دیگری از کشور از جمله اطراف علمکوه نیز شبیه این سنگها وجود دارد اما هیچ یک مانند سنگهای خرنج، وسیع و پرتعداد و عظیم نیستند».