با یک نگاه گذرا به شبکههای اجتماعی میتوان دریافت عدهای از سهامداران که غالبا بهتازگی وارد بازار سهام شدهاند، بورس را بهعنوان کالایی میبینند که امکان خرید و فروش آن وجود دارد.
این دسته از افراد که اطلاعات درستی هم نسبت به بازار بورس ندارند فقط میدانند که یکسری از سهمها بسیار قوی هستند و حتما پربازده هم خواهند بود.
وقتی با چنین طرز نگاه عامیانهای مواجه میشویم، نیاز به داشتن مراجعی برای راهنمایی و مشورت دادن به این افراد احساس میشود. اما اینکه چگونه چنین کاری را انجام دهیم، بحث دیگری است که مورد اختلاف بسیاری نیز قرار گرفته است.
اما باید توجه داشت اینکه ما جلوی چنین اقداماتی را از اساس ببندیم، اشتباه است. حتی با این نگاه که افرادی سیگنالفروشی میکنند هم ترتیب دادن چنین واکنشهایی کار درستی نیست. البته برخی افراد که سهمها را بالا و پایین میبردند، مشکلات بسیاری را برای بازار ایجاد کردهاند اما پاک کردن صورتمسئله به بهانه وجود این افراد سودجو درست نیست. برای مثال، در مقطعی فردی ادعا کرد شاخص کل بازار بهزودی به ۸میلیون واحد خواهد رسید اما قدیمیهای بازار به سرعت واکنش نشان دادند، چراکه از دید با تجربههای بورس چنین اتفاقی اصلا در آتیه بازار دیده نمیشد.
اما بسیاری از مردم و سهامداران تازهکار این فرد را تشویق میکردند و او را نابغه میخواندند، در چنین فضایی بود که نقش این دسته از افراد نیز پررنگ شد. البته در این بین افرادی هستند که ریسک سرمایهگذاری اینچنینی را نمیپذیرند که توصیه میشود حتما از طریق صندوقها اقدام به فعالیت در بازار سهام کنند و بهطور مستقیم خودشان دست به معامله در بورس نزنند.
راهکار چیست؟
برای حل این مشکل باید با ریلگذاری قانونی، مراجعی را تعریف کنیم که مردم و سهامداران تازهوارد برای گرفتن مشاوره به این مراکز مشاوره بورسی مراجعه کنند. در این صورت، افرادی که در قالب مشاور فعالیت میکنند در برابر عملکرد خود مسئول خواهند بود. اما شاهدیم که بسیاری از همین به اصطلاح سیگنالفروشها هیچ مسئولیتی در قبال سخنان چند هفته و چند ماه قبل خود نمیپذیرند! اگر ما بتوانیم به چنین فعالیتهایی در قالب مراکز مشاوره قانونی اجازه کار دهیم، مشکلاتی از این دست نیز به وجود نخواهد آمد.
در پایان باید یادآور شد که مسئولان نه باید فضا را بهطور کلی رها کنند تا هر کسی هر طور میخواهد عمل کند و نه اینکه آنچنان فشار بیاورند که هیچکس نتواند بهعنوان تحلیلگر یا مشاور سرمایهگذاری فعالیت داشته باشد. بسیاری معتقدند اگر سازمانهای ذیربط اینگونه فعالیتها را کانالیزه کنند، هم خدمت بزرگی به سهامداران تازهوارد کردهاند و هم میتوانند با فیلترکردن تخصصی فعالان این حوزه، به افراد باصلاحیت اجازه فعالیت دهند و در قبال این اجازه از آنها پاسخگویی طلب کنند تا در برابر عملکردشان مسئولیتپذیر باشند.
اگر به نظرات قدیمیترهای بازار سهام نیز رجوع کنیم خواهیم دید که آنها نیز معتقدند در این بین باید خط پررنگی میان تحلیلگران واقعی و کاربلد بازار سرمایه با افرادی که بهعنوان سیگنالفروش میشناسیم، کشید. دلیل تاکید به این مسئله نیز برخوردهایی است که با برخی از این تحلیلگران کهنهکار و حرفهای بازار که در فضای مجازی نیز فعال هستند، انجام شده است. از همینرو انتظار میرود سازمان بورس با تعریف سازکاری رسمی و تخصصی متقاضیان برای فعالیت در این حوزه را از فیلترهایی تخصصی گذرانده و با اعطای امتیاز تحلیل بازار و مشاوره به سهامداران، سر و شکلی قانونی و رسمی به آن ببخشند. البته با نگاهی به اظهارات برخی از مسئولان متوجه میشویم که عدهای شمشیر را برای بیشتر فعالان بورسی در شبکههای اجتماعی از رو بستهاند و ظاهرا برایشان چندان تفاوتی بین مشاوران کهنهکار و حرفهای با سیگنالفروشان نابلد و سودجو نیست!
مجتبی دیبا - کارشناس بازار سرمایه