من مهندس هستم. روزهای اول که با مفهوم گمرک آشنا شدم، خیلی برایم گیجکننده بود. چرا باید دولتها برای عبور از یک مرز، پول بگیرند و هزینه مردم را بالا ببرند؟ مقدار این پول اضافه چگونه تعیین میشود؟ چرا متغیر است؟ بعدها که با مفهوم دولت مدرن آشنا شدم، متوجه شدم گمرکات چند نقش بسیار مهم برای دولتها و ملتها ایفا میکنند و زندگی ما در یک کشور مدرن به این پول که نامش تعرفه است، وابسته است.
نخستین و مهمترین آن درآمدزایی برای دولتها برای مدیریت و اجرای حاکمیت و بعضا تصدیگری است. در یک نظام دموکراتیک امروزی، هدف حاکمیت رفاه است که ۳ موضوع امنیت، آموزش و بهداشت از ارکان اصلی آن است که دولتها هزینه آنها را با درآمدهایی که عمدتا از مالیات داخل کشور و عوارض گمرکی جبران میکنند. البته بعضی از دولتها مانند دولت ما، از فروش برخی تولیدات مانند نفت و بنزین، درآمد اضافه دارند و میتوانند با مالیات کمتر از مردم، کشور را بچرخانند و رفاه بیشتری را نسبت به دیگر کشورها که فقط مالیات و عوارض اخذ میکنند، فراهم آورند.
اما نقش دوم گمرکات، کنترل ورودی و خروجیهای کشور بهلحاظ آماری است که ابزاری است برای تحلیل اوضاع و احوال و نیز پیشبینی آینده و مدیریت اقتصاد و البته رفاه جامعه. بهعنوان مثال، وقتی به هر دلیلی میزانی از واردات دارو، طی مدتی کاهش یابد، لازم است دولت دخالت کند و اگر لازم ببیند با کمک به واردات بیشتر آن یا کمک به تولید بیشتر، کمبودی که در راه است را کنترل کند. یا اگر بیش از حد نرمال آن دارو وارد کشور میشود، باید مطالعه کند که چه اتفاقی درباره بهداشت یا درمان رخ داده است.
نقش سوم گمرکات، کنترل جریان کالا و حفاظت تام از زیستبوم زندگی و اقتصاد جامعه است. بهعنوان مثال، وقتی دام یا طیوری وارد کشور میشود، سلامتی و تطابق با شرایط ژنتیکی کشور مورد بررسی قرار میگیرد. همانطور که میدانید ورود یا خروج خیلی از گیاهان و حیوانات از کشورهای جهان ممنوع است.
نقش چهارم گمرکات حمایت از صنایع داخلی است. در قرن بیستم این موضوع بهعنوان یک ابزار بسیار مهم در دستور کار دولتها برای توسعه صنعتی قرار گرفت. این نقش آنقدر مهم است که امروز، همانطور که بهعنوان مثال در جنگ تجاری امریکا و چین مشاهده میکنید، از مکانیسم تعرفهها بهعنوان یک ابزار جنگی استفاده میشود.
صنعت خودرو، صنعت بسیار پیچیدهای است که محصول آن بهدلیل خصوصیاتی که دارد، تقریبا تنها کالایی است که قابل قاچاق نیست. اما برعکس، قطعات مورد استفاده در آن بهراحتی قابل قاچاق است. نقش گمرک در این صنعت و بازار محصولات آن، شامل خودرو و لوازم یدکی، بسیار مشهود است. بهعنوان مثال، درحالحاضر که ورود خودرو به کشور ممنوع است، بازار خودروهای خارجی بسیار داغ و متورم است. یا بهعنوان نمونهای دیگر با توجه به محدودیتهای گمرکی، قاچاق کالاهای مورد استفاده در بازار یدکی، بسیار داغ است. هرچند وقت یک بار مشاهده میکنیم که افرادی که در حال تقلب در قطعات یدکی هستند، دستگیر میشوند.
واقعیت این است که اکثریت مردم و حتی مسئولان فکر میکنند گمرک بهطور مطلق پشتیبان تولید ملی است و حمایتهای بیدریغی انجام میدهد درحالیکه موضوع به این سادگیها نیست. نخست علت عدم اجازه واردات خودرو در این ۳ سال، نه حمایت از تولید، بلکه پشتیبانی ارزش پول ملی با مدیریت مصرف ارز بود. اما نکته جالبتر وقتی است وارد جزییات واردات مواد و قطعات مصرف خودروسازان میشویم. هر چقدر که کنترل واردات خودرو، ساده است، کنترل واردات قطعات و مواد اولیه در صنعت خودرو بسیار پیچیده است. بهعنوان مثال، یک قطعه انژکتور، وقتی برای خودروی بنزینی، وارد میشود، تعرفهای مثلا ۲۰ درصدی دارد و وقتی قطعهای مشابه برای خودرو گازسوز وارد میشود، تعرفه ۵ درصد خواهد بود.
همین اختلاف بهظاهر کم، میتواند میلیاردها تومان را جابهجا کند. همچنین کد کالا نشاندهنده هویت تعرفهای آن است درحالیکه امکان دارد با همان کد کالا ظرفیتهای تولیدی در کشور محدود باشد و وقتی برمبنای قانون حمایت از تولید ملی، واردات آن کالا ممنوع میشود، عملا تولید خودرو با مشکل روبهرو خواهد شد. یا خیلی وقتها هم با یک نام و عنوان، یک کالا مشمول حمایت قرار میگیرد، درحالیکه اصولا آن کالا در ایران تولید نمیشود و مشابه آن برای کاربردی دیگر تولید میشود.
واقعیت این است که این پیچیدگی در کالاهایی با مصرف واسطهای یا صنعتی، باعث شده ظرفیت بروز فساد در این بخش از کار گمرکات گسترده باشد.
زیاد فرق نمیکند یک نفر کالایی را از روی کوهها قاچاق کند و به بازار برساند، یا رشوه به مامور گمرک دهد و با نامی دیگر و با تعرفهای پایینتر، آن را وارد بازار کند. بماند که یک مکانیسم دیگر فساد در این زمینه وجود دارد. آن واردات قطعات منفصلهای است که جمعا یک مجموعه را میسازد. این مفهوم از آن دسته مفاهیمی است که فقط با کاری تخصصی قابل ردیابی و شناسایی است. واقعیت این است در شرایطی که کشوری با استفاده از منابع زیرزمینی خود مانند نفت، قیمت ارز را مصنوعی و نه برمبنای حرکت واقعی ارزشافزای تولیدی، تعیین میکند و از سویی بر حمایت از تولید داخلی خود، تعرفه واردات محصول نهایی یا نیمهساخته را بالا میبرد، برای تولیدکنندگان، انفصال یک سلسله قطعات قبل از مرز و ورود جداگانه آنها از مبادی گمرکی مختلف به داخل مرز و همبندی مجدد آنها، صرفهاقتصادی بیشتری تا تولید تکتک آن قطعات در داخل مرز خواهد داشت.
بنابراین طی این سالها، هر وقت درآمد نفت بیشتر بوده است و قیمت ارز پایینتر از ارزش واقعی خود نگه داشته شده، قاچاق واقعی از این طریق بیشتر شده است و برعکس. بهعنوان مثال در همین دو سال گذشته، بهتدریج که قیمت ارز واقعی شده، تولید در بخشهایی که این قیمت واقعی بوده رونق گرفته و حتی قاچاق معکوس رخ داده است.
بههرحال این موضوع پیچیدهای است. کشور هم باید راهکارهای زیر را بهکار گیرد. اگر قرار است به حمایت تعرفهای بهصورت فعلی از تولید قطعات ادامه دهیم، باید راهکاری مناسب برای قیمتگذاری ارز و تعرفهگذاری داشته باشیم و در عین حال با توجه به اینکه میخواهیم کشوری صنعتی و فراصنعتی داشته باشیم، لازم است تا گمرکات خود را به متخصصان و امکانات تخصصی بیشتر مجهز کنیم. وگرنه همیشه موضوع حمایت از صنعت همراه میشود با ظرفیتهای بالای فساد گسترده در واردات و صادرات.
امیرحسن کاکایی - عضو هیاتعلمی دانشگاه علم و صنعت