اقتصاد ایران در دهه ۴۰ خورشیدی، بیشترین رشد اقتصادی و کمترین نرخ تورم را تجربه کرده است. اگر نیازی نمیبینیم که درسهای نوین اقتصاد کلان را مرور یا از تجارب دیگران استفاده کنیم، میتوانیم از تجربههایی که خودمان داشتهایم، درس بگیریم.
باتوجه به این مسئله ما بارها دیدهایم که اگر به سمت سیاستهایی برویم که تولید ناخالص ملی را افزایش میدهد، با اشتغالزایی مواجه میشویم و طبیعتا نرخ تورم کمتری خواهیم داشت. متاسفانه در ایران تفکر قاطبه مردم و مسئولان، حامی سیاستهایی است که بهشدت ضداشتغال و توسعه هستند؛ بهطور مشخص، اغلب کارشناسان اقتصادی کشور معتقد به تثبیت نرخ ارز هستند و جالب است بدانیم این سیاست در ظاهر یک اقدام ضدتورمی است اما در باطن یک سیاست ابرتورمی است. اگر از هر فرد غیرمتخصصی بپرسید که آیا در صورت تثبیت نرخ ارز، تورم هم تثبیت خواهد شد یا خیر؟ میگوید بله، تورم هم کنترل میشود و برعکس؛ اما باید بدانیم که در بلندمدت عکس این اتفاق رخ میدهد و دلیلش هم این است که ما با تثبیت نرخ ارز باعث شدیم کالای خارجی ارزان و متعاقبا کالای داخلی گران شود. این معضل در دنیا بهنام بیماری هلندی شناخته میشود.
به بیان دیگر، این سیاست ضدتولید همان سیاست تورمی است؛ هرچند برخی اقتصاددانان سعی میکنند، برای چنین سیاستهای مخربی توجیه پیدا کنند. ما در ۵۰ سال گذشته طولانیترین دوره تورم مزمن در جهان را داشتهایم که در بین کشورهای جهان بیسابقه است. متاسفانه دلیل این پدیده این است که در مقیاس گستردهای با علم بشر مقابله میکنیم و حتی در مدت ۵۰سال نتوانستهایم جلوی این سیاستهای غلط اقتصادی را بگیریم. نکته دیگری که موجب کاهش شدید ارزش پول ملی و افزایش تورم شده، این است که دولت ارزی را که بهدست میآورد در اختیار بانک مرکزی قرار میدهد و بانک مرکزی هم در این ۵ دهه، ارز حاصل از فروش نفت را صرف تثبیت نرخ ارز در کشور و پایه پولی ایجاد کرده است. این سیاست نیز همانطور که پیشتر تاکید شد تورمزاست اما متاسفانه برخی افراد سعی در توجیه آن داشتهاند. عزیزان میگویند از آنجاییکه خلق پول ازسوی بانکهای تجاری انجام میشود، افزایش پایه پولی مشکلی ایجاد نمیکند، این در حالی است که خلق پایه پولی بهشدت مشکلزا خواهد بود. در ۶ماه گذشته رشد نقدینگی، مقداری بالاتر از میانگین بلندمدت خود قرار گرفته و همین مقدار اندک رشد نقدینگی باعث شده بازار بورس جهش کند و از سویی هم قیمت خودرو و مسکن با افزایش عجیبی همراه شود. این مسئله که کسری بودجه دولت به تورم بالا منجر میشود، آنقدر اهمیت دارد که ما بهخاطر آن باید روش تامین کسری بودجه را تغییر دهیم. توجه داشته باشید تمام درآمدهای نفتی دولتی را باید یکجا بهعنوان کسری بودجه در نظر گرفت؛ بنابراین سالیان سال است که کسری بودجه شدیدا بالایی داریم؛ چه آن زمانی که درآمد نفتی داشتیم و چه حالا که نمیتوانیم نفت بفروشیم. اصولا سیاستهای ضدتولید، سیاستهای ابرتورمی است.
از سویی هم تمامی سیاستهای تثبیت قیمتی هم سیاستهای ضدتولید هستند، چون در بازار اخلال ایجاد میکنند و باعث میشوند بسیاری از صنایع و بنگاهها از بین بروند و در نتیجه بخش تولید ما نیز زمینگیر شود. بهعنوان مثال، بهتازگی تولید گوشت گاو و مرغ و... مختل شده و میدانیم که دلیل آن دخالتهای دولت در بازار است. از جهتی هم گفته میشود خوراک دام از خارج وارد میشود، بهدلیل اینکه خودمان تولید خوراک دام و طیور نداریم؛ در صورتی که این ادعا درست نیست. ما با تخصیص یارانه به واردکنندگان خوراک دام و طیور باعث شدیم، تولیدکنندگان این حوزه ورشکسته شوند. البته این سیاست مربوط به امروز و دیروز نیست، چراکه در طول ۵ دهه گذشته این سیاست جریان داشته است. این نوع اقدامات تثبیت قیمتی و تعزیراتی مرتبا کشور را به سمت پرتگاهی که ما آن را بهعنوان ونزوئلایی شدن میشناسیم، میبرد. در ونزوئلا هم دقیقا همین اتفاق رخ داده و باعث شده دیگر کسی در این کشور کار نکند، دلیلش هم این است که شما بهمحض شروع به کار ضرر میکنید و در نتیجه همه بنگاهها از تولید بازمیمانند. من سیاستهایی که منجر به این شرایط شده را بیسابقه میدانیم. در ۳ مرحله شاخص این سیاستها تکرار شده است؛ اول در دوران پیش از انقلاب، سپس در دوران جنگ و سوم هم در ۱۰ سال اخیر شاهد اجرای مداوم این سیاستهای مخرب بودهایم.
علی سعدوندی - اقتصاددان