گروه رستاک: موسیقی را آغاز میکنیم؛ تعجب نکنید. نگاهتان را از کلماتمان دریغ نکنید، چشمهایتان را برنتابانید، راستی گوشهایتان را هم! حوصله کنید، داستانی در کار نیست.
میدانیم بهدنبال چه هستید. اصلا برای همین است که خود را به دکه روزنامهفروشی رساندهاید تا درباره آن بخوانید؛ اقتصاد! اما لحظهای کوتاه ذهنتان را از قیمت نفت برنت و طرح گشایش اقتصادی رها کنید تا به بعد متفاوتی از اقتصاد در لایه فرهنگی جامعه بپردازیم؛ همان فرهنگ و هنری که در بدترین رویدادهای جهانی همچون کرونا، آرامش و همراهی خودش را با نغمه موسیقایی نوازندگانی که برای تلطیف و تسکین بیماران و سربازان سلامت که بحق باید بر دستانشان بوسه زد، ابراز کرد.
پس پسندیدهتر است که همه ما از حال هم و از اقتصاد هم باخبر باشیم؛ آری! اقتصاد. کلمهای که بیش از کلمات دیگر بالفعل بودن آن، ماهیت وجودی خود را ابراز میکند. تمام اقشار و لایههای اجتماعی جامعه را درگیر خود میکند و با تمامی پیشهها همبستگی عمیقی دارد. اصلا بگذارید برویم سر اصل مطلب؛ اقتصاد در هنر یا هنر در اقتصاد؟ اصلا کدام یک صحیح است؟ شاید سر و کارتان کمتر با ترکیب واژگانی همچون اقتصاد و هنر افتاده باشد اما مطمئناً میدانید کسانی هستند که چرخهای فرهنگی جامعه را میچرخانند و بهطور مستقیم از این راه ارتزاق میکنند و نامشان را میگذارند هنرمند. اما ابزارش چیست؟ احساس است و ظرفی برای ابراز احساسات که آخرش قرار است آن را برای چشمی و گوشی عرضه کرد. آری مانند بازار بورس و اوراق بهادار که همه چیز در آن منوط میشود به عرضه و تقاضا! تقاضا که کم میشود آسیبهای وارده بر پیکره اقتصادی جامعه هنری نمود پیدا میکند؛ پیکره بزرگ اقتصاد که بخشی از آن را جامعه هنری تشکیل میدهد و تمامی اصناف را مانند زنجیرهایی به هم وصل میکند.
پس مهم است که گوش دهیم به موسیقیای که در جامعه هنری ایران رخنه کرده است. آن موسیقی چیست؟ موسیقی سکوت! سکوتی که بارها و بارها خود هنرمندان در موسیقی یا در بومشان میآورند این بار در دخل و خرج زندگیشان شنیده میشود.بد نیست بدانید که ما هم مانند اقتصاد مقاومتی، مقاومت کردهایم اما کرونا آمد و وضع را بدتر کرد. بگذارید مثالی واضح برایتان بزنیم؛ رستاک! حتما میشناسیدش؛ همان گروه موسیقی رستاک را میگوییم! گروهی که توانسته به مدت ۲۰ سال جایگاه خود را در بدنه موسیقایی هنری ایرانزمین حفظ کند، اما نباید فراموش کنیم که ماندن و ماندگاری تدبیر و تفکر میخواهد، مدیریت منابع انسانی و مالی میخواهد. میدانیم که در این زمانه کرونایی همه شغلها تحت تاثیر شیوع این بیماری قرار گرفتهاند. اما از حق نگذریم کرونا میتواند بهانهای خیر هم باشد تا الگو و خطمشیهای اقتصاد کلان کشور را در زمینه اقتصاد هنر تغییر داد و شاید بتوان به این هنرمندان و مقاومت اقتصادی زیستی هنرمند در زمینه اقتصاد جامعه کمکی موثر و پررنگ کرد.
بخشی از رسالت رستاک بهعنوان جزئی از جامعه هنری، بودن و ماندن برای هنر جامعه ایران و در کنارش چرخاندن چرخهای اقتصاد نحیف خانواده هنری کشورمان بوده است؛ اقتصادی که با آمدن کرونا مدیریتش سختتر شد. از کنسرتهای محدود آنلاین بگیرید تا فعالیت در شبکههای اجتماعی را محک زدهایم، اما اکسیژنی به ریههای هنرمند نمیرسد.
رستاکی که جزو معدود گروههایی است که در کنار اجراهای داخلی، با حضور و اجرا در صحنههای بینالمللی، جامعه هنری ایرانزمین را بیشتر به رخ جهانیان میکشد؛ رستاکی که بهعنوان گروهی شناخته شده تمام توان خود را بهکار میبندد تا به تاروپود نقشهای احساسی جامعه خللی وارد نشود. حالا در نظر بگیرید که در این میان هنرمندانی هم هستند که شاید شناخته شده نباشند اما روزیشان از هنر میآید. بگذریم! حالا فکر میکنید به چه چیزی باید اندیشید تا بتوان نیازهای معیشتی این بخش از جامعه را پاسخ داد؟