دوشنبه 27 فروردین 1403 - 15 Apr 2024
کد خبر: 34435
نویسنده: ناصر بزرگمهر
تاریخ انتشار: 1401/11/10 09:51

گرانی عادی نمی‌شود

ناصر بزرگمهر- مدیر مسئول
گرانی عادی نمی‌شود

شنبه، ۲۸ مهر۱۳۹۷ در رسانههای مختلف نوشتم گرانی عادی نمی شود؛ به فکر اقتصاد باشید. در همان یادداشت ۴ سال قبل درباره ارز و اقتصاد نوشتم و حالا با تغییر دولت و گذشت این سالها، فقط قیمتها بیشتر شده، وگرنه اتفاق خاصی در کنترل تورم رخ نداده است. همان یادداشت ۴ سال قبل را با حذف اعداد بخوانیم:

این روزها، روزهای عجیبی است. همه چیز درظاهر بههمریخته است؛ اخلاق در سراشیبی، فرهنگ در حال تغییر، اقتصاد در سربالایی، قیمتها چند برابر، تورم دوسهرقمی، قیمتهای دولتی سرگردان، گرانیها افسارگسیخته، سرمایهها یکچهارم، اقتصاد آزاد بلاتکلیف، بخش خصوصی تعطیل، مردم نگران و همه میگویند همهچیز به بازار سکه و ارز و برجام مربوط میشود؟ و قیمت سکه و دلار و ارز هم در آسمانها میچرخد و از همه مهمتر دستاندرکاران بیتفاوت یا در سکوت روزگار میگذرانند تا شاید مردم به این وضعیت، عادت کنند.

اما مردم نمیتوانند به این یکی عادت کنند. البته مردم در میان گرانی و تورم و از بین رفتن سرمایهها و پساندازهای کوچک و بزرگشان همچنان روحیه طنز خود را حفظ میکنند و در دنیای مجازی لحظهبهلحظه با خنده و شوخی با دولتیان روزگار میگذرانند.

بعضی مینویسد: بازار شام دلار در ایران؛ دلار کوچههای فردوسی، دلار صرافیهای آزاد، دلار صرافیهای دولتی، دلار مسافرتی، دلار سنایی، دلار نیمایی، دلار ترجیحی، دلار مبادلهای، دلار فردایی، دلار صادراتی، دلار وارداتی، دلار حوالهای، دلار هواپیمایی، دلار کربلایی، دلار حیاتی واحد خبر، دلار سبزهمیدان، دلار خیابان فردوسی، دلار چهارراه استانبول، دلار پاساژ افشار، دلار شیراز، دلار هرات، دلار سلیمانیه، دلار غذا و دارو، دلار جهانگیری، دلار سفید، دلار دولت تدبیر، دلار دولت امید، دلار دولت مردمی، دلار دولت اصلاحات، دلار دولت سازندگی، دلار دولت جنگ، دلار رژیم پهلوی، دلار دوران قاجار، دلار یک سال قبل، دلار یک ماه پیش، دلار یک هفته قبل، دلار یک روز پیش، دلار یک ساعت قبل، دلار یک دقیقه پیش و...

دیگری مینویسد: گرانی دلار، دلایل اقتصادی ندارد، دلایل جغرافیایی دارد. ما اشتباهی جایی متولد شدیم که دلار توش هی گرون میشه؛ وگرنه خود دلار که گرون نیست.

نفر سوم از مراحل رویارویی مسئولان با افزایش نرخ دلار اینگونه  مینویسد: سکوت، انکار، تکذیب، تکذیبِ تکذیب، دستور پیگیری فوری، تشکیل جلسه فوری، تعیین مقصران (تلگرام، واتساپ واینستاگرام)، تعیین نرخ خیالی جدید، گران شدن دوباره دلار و تکرار چرخه بالا که هی میچرخد.

 عدهای هم دولت را مقصر میدانند و مینویسند: آیا میدانید دولت از محل افزایش نرخ ارز چقدر سود کرد؟ آیا میدانید کل حقوق کارکنان دولت از گرانی ارز تامین میشود؟ آیا میدانید کل یارانههای مردم از جیب خود مردم تامین میشود؟ آیا میدانید درآمد دولت فقط از محل فروش نفت ۳برابر شد؟ آیا میدانید پیشبینی درآمد نفت با نرخ هر بشکه بودجه چقدر میشود و با دلار آزاد چقدر؟ آیا میدانید درآمد دولت از محل فروش نفت چقدر افزایش پیدا کرده است؟ آیا میدانید سازمان‌‌های دولتی و شبهدولتی و دو خودروساز نیمهدولتی و امثالهم با گران شدن دلار چه مقدار سود می کنند؟ آیا میدانید بعضی گرانیها بیش از ۵۰۰ درصد تورم داشته است؟ آیا میدانید عوارض خروج دستکم برای ۵ میلیون مسافر در سال بین ۳۰۰ تا ۶۰۰ درصد افزایش داشته است؟ آیا میدانید عوارض شهرداری برای ۲۰ میلیون خانوار یعنی همه ایران بدون اطلاعرسانی ۲ برابر شده است؟ آیا از گرانیهای پنهان خبر دارید؟

یکی از خوانندگان عزیز هم برایم این حکایت را فرستاده است: در زمانهای دور، روستایی بود که فقط یک چاه آب آشامیدنی داشت. یک روز سگی داخل چاه افتاد و مرد.

آب چاه دیگر قابل استفاده نبود. روستاییان نگران شدند و پیش مرد خردمندی رفتند تا چاره کار را به آنها بگوید. مرد خردمند به آنها گفت ۱۰۰ سطل از چاه آب بردارید و دور بریزید تا آب تمیز جای آن را بگیرد. روستاییان ۱۰۰ سطل آب برداشتند اما فرقی نکرد و آب کثیف و بدبو بود.

دوباره پیش خردمند رفتند. او پیشنهاد کرد ۱۰۰ سطل دیگر هم آب بردارند. روستاییان این کار را انجام دادند، اما باز هم آب کثیف بود. روستاییان بنا بر گفته مرد خردمند برای بار سوم هم ۱۰۰ سطل آب از چاه برداشتند، اما مشکل حل نشد.

مرد خردمند گفت: چطور ممکن است این همه آب از چاه برداشته شود، اما آب هنوز آلوده باشد؟ آیا شما پیش از برداشتن این ۳۰۰ سطل آب، لاشه سگ را از چاه خارج کردید؟ روستاییان گفتند نه، تو گفتی فقط آب برداریم؛ نه لاشه سگ را!

این دقیقا حکایت این روزهای مدیریت اقتصادی و بازار ارز و بخش خصوصی و دولتی ماست.

ارز را به بهانهای گران کردند، چندین بخشنامه صادر کردند، دلالان ارز را دستگیر کردند، سلطان ارز را اعدام کردند، صرافیها را مجبور کردند ارز خرید و فروش نکنند، ارز مسافرتی اختصاص دادند، ژست دلسوزی گرفتند که این دفعه میخواهیم کاری کنیم کارستان، کلمه قاطعانه را بارها در کلام و بخشنامههای خود تکرار کردند، چندین جلسه تخصصی در دولت و مجلس برگزار شد؛ اما همچنان لاشه سگ را در چاه آب
 نگه داشتند!

مدیریت رانتی و آلوده به فساد در سازکارهای رانتی و آلوده به فساد بازتولید میشود. هیچ کس در اندیشه اصلاح امور اقتصادی از سرچشمه که همان اقتصاد دولتی و رانتی و غیررقابتی  بوده است؛ نیست. کسی به فکر اقتصاد آزاد و حمایت از بخش خصوصی واقعی نیست. کسی به فکر تعطیل کردن اتاقهای بازرگانی و حساب و کتاب کشیدن از سردمداران این
 اتاق
ها نیست.

«لاشه سگ» ته چاه اقتصاد ایران گیر کرده است. لاشه سگ همان اقتصاد نفتی، اقتصاد دولتی و اقتصاد رانتی عده خاص اتاقها که ارزهای خاص گرفتند، است که هر بار بوی متعفن آن به مشام میرسد.

همه این مشکلات فقط برای مردم است. این همه گرانی را چگونه میخواهند به حالت اولش برگردانند؟ کدام درآمد جدید به مردم اضافه شده که بتوانند جبران این گرانیها را بکنند؟ کدام کارخانه جدید راهاندازی شده که جوابگوی بازار ملتهب باشد؟ کدام تولید قرار است جای واردات را بگیرد؟ کدام ارز قرار است واردات را سروسامان دهد؟ با ارز رسمی ۴ هزار و ۲۰۰ تومانی جهانگیری یا ارز ۲۸ هزار و ۵۰۰ تومانی فرزین؟ کدام ارزانی قرار است بهوجود آید؟ وقتی مفسدان اقتصادی در گوشه و کنار مملکت رخنه کردهاند، چگونه میخواهند اوضاع را پاک و پاکیزه کنند؟ عقل و منطق حکم میکند  پیش از کاشتن دانه، علفهای هرز را از زمین بیرون بکشند. حالا انتظار دارید معجزهای اتفاق بیفتد؟ لاشه سگ همچنان در چاه آب است!


نویسنده:
کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/3ko8la