با استفاده از تعریف پارسونز، نهاد را کمابیش شاکلههایی هنجارمند میگیریم که وجوه کنشها یا برهمکنشهای اجتماعی را که به طور معمول مجاز و متعارف شمرده میشوند، تعیین میکند.
با چنین تعریف وسیعی از نهاد، دیگر نباید نهادهای علمی را تنها شاکلههای ساختاری دانست که برهمکنش میان گروههای دانشگران را برقرار میکند. پس علاوهبر آزمایشگاهها و مراکز علمی، ساختار جایزهها و پاداشهای علمی، ساختارهای سلسلهمراتبی، و اجتماع علمی نهادهای دیگری هم وجود دارد. به این ترتیب باید قواعد شناختی، هنجارهای اجتماعی علم، و قواعد پارادایمی را هم از جمله نهادهای علمی دانست. پس باید هم شاکلههای ساختاری و هم شاکلههای رفتاری را نهادهای علمی دانست که بر رفتار دانشگران حاکم است. در این بحث، ۳ نوع قاعده نهادی را میشود از هم متمایز کرد: قاعدههای توزیعپذیری، قاعدههای اساسی و قاعدههای تودهای. اینها قاعدههایی هستندکه کنش و برهم کنش همه عوامل تولید دانش را، چه دانشگران را که در تولید علم مشارکت میکنند و چه فراهمآورندگان منابع را هماهنگ میکند:
• قاعدههای توزیعپذیری شامل ساختار پاداشی علم، حق مالکیت فکری، ساختار قرارداد دوگانه علم، قاعده ارجاعدهی و ساختار سلسله مراتبی در علم.
• قاعدههای اساسی شامل پارادایمهای شناختی و قراردادها و فرضهای علمی که نتیجه توافق دانشگران است. با این قاعدههای اساسی دانشگران اطلاعات لازم را برای فرمولبندی انتظارات خود از پژوهشهای معتبر در مورد مسائلی که به آن برخورد میکنند بهدست میآورند.
• قاعدههای تودهای شامل اجتماع علمی و بازار فکر؛ نقش آنها تجمیع گزینشها و تصمیمهای افراد دانشگر و بهدست آوردن نتیجه جمعی است، مانند نظم علمی و قاعدههای جمعی.
رضا منصوری - استاد دانشگاه