وقتی بازارها صعودی بودند و همانند شاتل بالارونده عرض شد که بازارها هم صعود دارند و هم نزول! بارها ازسوی بسیاری از کارشناسان در مطالب، نوشتهها و مصاحبهها تاکید شد که در اقتصاد تورمی همه بازارها با تورم مچ میشوند؛ اتفاقی که بالاخره بعد از رشد صعودی چند ماه گذشته بازار سرمایه افتاد و امروز بهوضوح مشاهده میشود قیمت کالا در تمام بازارهای موازی و خرد و کلان در حال بالا رفتن است.
در این شرایط بسیاری از کارشناسان تاکید کردند نقدینگی و خلق پول در کنار نبود رشد اقتصادی، چشمانداز همه را به آینده منفی کرده و پیشبینیها از آینده اقتصاد چندان مثبت نیست.
حال تصور کنید بازار سرمایهای را که (بدون دعوت دولت از مردم برای حضور در بازار سرمایه) رشد خوبی داشت، این در حالی است که با دعوت مکرر و تشویق «همه» برای حضور در بازار سرمایه بسیاری از مردم برای جلو افتادن از تورم به آن سمت گرایش پیدا کردند و سهامدار بازاری شدند که برخی کمترین اطلاع را از روند آن نداشتند. به این روند داستان، شیوع کرونا و خانهنشینیها و تعطیلی کسبوکارها را هم اضافه کنید تا به ابعاد ورود یا هجوم سرمایهگذاران خرد به بازار سرمایه پی ببرید. بماند در این بین چه فشارهایی به سیستمهای معاملاتی آمد و بسیاری از فعالان حوزههای زیرساختی نیز با فشار بالایی مواجه شدند تا در عرض ۳ ماه میلیونها ایرانی وارد بازار سرمایه شوند!
باوجود تاکید مکرر بر آموزش، ارتقای فرهنگ سرمایهگذاری در بورس و بهرهگیری از تخصص کارگزاریها، دور از منطق بود که انتظار داشته باشیم این میلیونها ایرانی در یک هفته یا یک ماه به اندازه بسیاری از فعالان حرفهای آموزش ببینند و تجربه کنند، بهویژه در بازارهای صعودی و رو به رشد.
هر چه بازار رشد میکرد، فخرفروشی به درصد بازده بیشتر و بیشتر میشد و دولت هم خوشحال از اینکه در حال به قول خودش کانالکشی نقدینگی به بازار سرمایه است.
در آن زمان نوشتم ما متخصص تبدیل فرصت به بحرانیم!
امروز تمام افرادی که بازار را برای سرمایهگذاران خرد بدون ریسک معرفی میکردند، باید پاسخگوی زیان بسیاری از افرادی باشند که بدون توجه و آشنایی با قواعد بازی بازار سرمایه چشم بسته وارد این بازار شدند.
مجموع موارد یادشده و اتفاقات هفتههای اخیر بیش از هر چیز یک گزینه را به ذهن میرساند و آن اینکه: «برای رسیدن به یک هدف مقطعی نباید بازار سرمایه که یک ثروت بیننسلی است را فدا کنیم! »
شاید اقتصاد ایران این روزها در حال تجربه یک رفتار سیستماتیک است. شاید با رشد غیرمنتظره شاخصها در بازار سرمایه و جذب نقدینگی به این بازار، رفتهرفته برخی دیگر از ذینفعان سایر بازارهای موازی با حساسیت بیشتری با موضوع برخورد کنند؛ واکنشی طبیعی در معادلات سرمایهگذاری و اقتصاد.
وقتی بازاری در مدت کوتاهی با رشد چند برابری سود همراه میشود، طبیعی است که فردی ذینفع (میتواند من، شما، یک پیمانکار بزرگ، یک صراف یا کارمند باشد با سطحی از ذینفع بودن) در سایر بازارهای موازی احساس عقبماندگی میکند. در این شرایط است که افراد با سرمایههای کوچکتر جذب بازار در حال رشد میشوند و افراد با سرمایههای بزرگ بهجای ورود به بازاری که شناختی از آن ندارند، به بازاری که خود بدان تسلط دارند گرایش پیدا میکنند!
نتیجه چه میشود؟ مذاکرات آغاز میشود و ترس از دست دادن ارزش دارایی، در برخی موارد اختلافنظرها را تشدید میکند. در این شرایط است که سرمایهگذاران حقوقی بازار سرمایه وارد میدان میشوند؛ حقوقیهایی که برخی لیدر بازارند و اقتصاد سیاسی را میشناسند و طبیعی است که برای محافظت از سود خود تلاش کنند. این بار اما شبکههای اجتماعی هم حاضرند و گردش اطلاعات تندتر است و سرمایهگذاران حقیقی تازهوارد هم شروع به حرکت و فکر میکنند سفره در حال جمع شدن است! نتیجه بازار این میشود که میبینید. باید پذیرفت هم اقتصاد و هم بازارهای کلان و موازی ذینفعانی دارند که سر بزنگاه میرسند، اما متغیرهایی که باعث رشد بازارها در ایران میشوند هم هنوز وجود دارند؛ متغیرهایی مانند نقدینگی و تورم که نمیتوان از تاثیر آنها بر روند بازارها چشمپوشی کرد. شاید امروز ذینفعان بازارهای دیگر پیروز شده باشند اما ذینفعان بازار سرمایه نیز بیکار نخواهند نشست. این طبعیت بازارهاست!
پیمان مولوی - اقتصاددان