سه‌شنبه 04 اردیبهشت 1403 - 23 Apr 2024
کد خبر: 19807
تاریخ انتشار: 1401/07/01 16:52
در بررسی نقش آموزش در توسعه صنعتی عنوان شد

هزینه‌های هنگفت بدون خروجی

صنعت آن‌گونه که باید نتوانسته برای کشور درآمدزایی داشته باشد و بیشترین درآمد آن از بستر خام‌فروشی کسب می‌شود.

یکی از خلأهای موجود به سیستم آموزشی کشور برمیگردد که صنعتگران را از ابتدا پرورش نمیدهد و حتی افرادی که در دانشگاهها موفق به اخذ مدرک فنیمهندسی میشوند باید برای ورود به کارخانجات مدتی را دوباره آموزش ببینند، زیرا آنچه در دانشگاهها آموختهاند، صرفا تئوری بوده و برای کار در واحدهای صنعتی، نیاز به آموزشهای عملی دارند. کشورهای صنعتی از جمله آلمان ضمن طراحی دانشگاههایی برای رفع نیازمندیهای صنعتگران، نیروهای کارآمد برای صنایع تربیت میکنند. برای کارآمد شدن صنایع نیاز به آموزش است و افراد متخصص باید تربیت و از کودکی برای این حوزه آماده شوند.

آموزش باکیفیت، شرط توسعه

امیرحسن کاکایی، عضو هیاتعلمی دانشگاه علم و صنعت: صنعت خودرو از جمله صنایعی است که مبتنی بر آموزش بنا شده است. به تاریخ باز نمیگردم، اما از اوایل دهه ۷۰ که رشد صنعتی صنعت خودرو در کشور ما دوباره آغاز شد، آموزش در اولویت برنامههای دستاندرکاران قرار گرفت.

 ایرانخودرو و ساپکو، از بهترین اساتید داخلی و خارجی دعوت میکرد و برای قطعهسازان و دیگر شرکتها برنامه آموزشی و توسعهای تعریف و دورههایی را برپا میکردند. بسیاری از مفاهیم مدیریتی و مدیریت مهندسی را من هم در آن دورهها و برنامهها آموختم. البته آموزشها منحصربه آموزشهای کلاسیک نمیشد و انواع کارگاهها، برنامههای توسعهای، چاپ کتاب و سمینارها و کنفرانسها در این دورهها برگزار میشد.

 در همان دهه بود که شرکت تام، ایپکو و بسیاری از شرکتهای مهندسی دیگر در ایران راه افتادند که بهانهای شد برای آموختن و پژوهیدن. همزمان در این شرکتها، نظاماتی تدوین و به اجرا گذاشته شد که پشتیبان این آموزشها بود؛ یعنی افراد آموزشدیده بهخوبی در این نظامات بهکار گرفته میشدند، رشد و تعالی پیدا کرده و به کسبوکاری در شأن خود مشغول میشدند.

در این دهه بود که با برنامههای متنوع شرکتهای قطعهساز زیرپلهای تحریک شدند، آموزش دیدند و رشد یافتند و در نهایت امروز شاهد بیش از ۶۰۰ شرکت معتبر قطعهسازی توانمند در کشور هستیم.

در همان دهه بود که خودروسازی به سمت دانشگاهها آمد و در نهایت هم نخستین دانشکده خودرو در دانشگاه علم و صنعت ایران تاسیس شد. در ادامه هزاران مدیر و متخصص تربیت شدند و چندین مرکز تحقیقاتی در دانشگاهها راه افتاد.

 چند سالی هم دو خودروساز بزرگ، افرادی را در دانشگاه علم و صنعت ایران برای کار در شرکتهایشان بورس کردند.

در دانشگاهها برای توسعه طرحهای تحقیقاتی برای شرکتهای خودروساز پایاننامه و تز تعریف شد. طرح اینترنشیپ را هم فراموش نکنیم که طرحی کاملا مدرن و بهروز بود و همچنان رد پایی از آن در صنعت وجود دارد. اما همانطور که بارها گفتهام، متاسفانه سیاسیون مسیر را منحرف کردند و در دهه ۸۰، برنامههای آموزشی هم مانند دیگر برنامههای توسعهای صنعت خودرو به انحراف کشیده شد. یکی از نخستین انحرافات این بود که در صنعت موجی راه افتاد که تصور شد هر قدر تحصیلات بیشتر باشد، کیفیت بالاتر است؛ بنابراین به بحث کارگری و توسعه مهارتها کمتوجهی شد، اما بدتر از آن، تحصیلات بیشتر را با مدرک بیشتر اشتباه گرفتند.

 کار تا جایی پیش رفت که مثلا فردی با مدرک کارشناسی مامایی یا کشاورزی در صنعت خودرو، خود را مدعی دانست.

مشکل دیگری که بهتدریج بهوجود آمد، سیاستگذاران وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (عتف) در راستای افزایش بیرویه دانشگاهها و چاپ و اعطای مدرک بود.

 در این میان، یکی از بدترین حرکتها، توسعه بیرویه دانشگاه جامع علمیکاربردی و پیامنور بود که دولت نهم و دهم برای کوچک شمردن دانشگاه آزاد علم کرد. متاسفانه امروز با موضوعی بهنام مدارک مازاد در صنعت خودرو روبهرو هستیم و تا جایی پیش رفته که خود صنعت، شعباتی از دانشگاههای علمیکاربردی را تاسیس و شروع به مدرکفروشی کرد.

البته به همین جا ختم نشد و از آنجا که در دهه ۸۰ و اوایل ۹۰، خیلیها مدرک لیسانس مرتبط یا غیرمرتبط گرفتند و از آن سو عده بسیاری در داخل صنعت بیکار بودند، شروع کردند به گرفتن مدارک کارشناسی ارشد و نهایتا از عبارت DBA هم سوءاستفاده شد و امروز با خیل عظیمی از افراد با عنوان دکتر روبهرو هستیم که حداقل میتوان ادعا که اکثرشان در صنعت بیش از حد تحصیلکرده هستند (overqualified). البته در مجموع باسواد بودن، بهتر از بیسواد بودن است و مدرک داشتن بهتر از بیمدرک بودن؛ علاوهبر اینکه باید تاکید کنم که امروز در این صنعت با حجم بالایی از افراد باسوادی روبهرو هستیم که قطعا خیلی بهتر از دهه ۷۰ میفهمند، اما یک مشکل بزرگ کل صنعت را در برگرفته و آن توهم دانایی و عدمامکان تشخیص درست بین آدم باسواد و بیسواد در بین افراد دارای مدرک است.

یک نکته دیگر هم در محل بکارگیری افراد باسواد است. امکان دارد فردی متخصص مکانیک باشد، اما وقتی جایی برای بکارگیری او در محل موردنظر نداشته باشیم و او را در بخشی مانند بخش مالی بهکار بگیریم، فاجعه رخ میدهد.

 واقعیت این است که آموزش برای صنعتی مانند صنعت خودرو حیاتی و قطعا در این صنعت خیلی جدی گرفته شده است. توهم دانایی هم در این صنعت معضل جدی دیگری بوده که این توهم در حیطههای گوناگون علمی برقرار است.

آثار این توهم متفاوت است. وقتی یک مهندس مکانیک قلابی دارید، خودبهخود نمیتواند کار زیادی پیش ببرد و در نهایت کار خود را برونسپاری میکند.

 مثل هماکنون که بسیاری از کارها به چینیها سپرده میشود؛ بماند که در ایران و داخل این صنعت مهندس مکانیک، برق و... قوی کم نداریم و کارها روی زمین نمیماند، اما در زمینه علوم انسانی و در رشتههای مهمی مانند مدیریت، اقتصاد، حقوق و موضوعات انسانی، توهم دانایی بیداد میکند.

 در سطوح بالاتر هم با معضل بزرگی در حیطه سیاستگذاری در زمینههای گوناگون روبهرو هستیم. در حالی که مسائلی مانند سیاستگذاری صنعتی، انتقال فناوری، مدیریت دانش، جانشینپروری، توسعه زیستبوم نوآوری، مذاکرات، قراردادهای بینالمللی و.. بسیار تخصصی هستند و انسانهای بدون دانش و تجربه در این فضای پرتلاطم، توان تصمیمگیری درست ندارند، برخی مهندسان مکانیک، صرف اینکه دکترا دارند، تصور میکنند سر از قانون و قانونگذاری و سیاستگذاری و مذاکره درمیآورند.  نتیجهاش میشود سیاستها و آییننامههایی که در بدو تولد، ذاتا متناقض و مخرب هستند و مرده به دنیا میآیند. توهم دانایی بدتر از بیسوادی و کمسوادی است، چراکه باعث میشود ذهن افراد نسبت به دانش و آگاهی قفل کند و مسیر انحرافی با سرعت زیاد دنبال شود.

آنها چه زمانی متوجه این اشتباهات میشوند؟ خیلی دیر، وقتی تمام این صنعت از درون پوسید؛ آنچه هماکنون شاهد آن هستیم.

سرمایهگذاری بدون نتیجه

حمید حاجاسماعیلی، کارشناس حوزه صنعت: صنعت کشور آنگونه که انتظار بود، پیشرفت نکرده و توسعه نیافته است. در حوزه صنعت، نخستین مسئله این است که باید مطالعه شود چرا نتوانستیم موفقیت لازم را در تولید کسب کنیم. آموزش و تربیت افراد برای حوزه صنعت باید از کودکی آغاز شود. یکی از دلایلی که باعث شده بخشهای صنعتی کشور رشد نکرده و پیشرو نباشند این است که اقتصاد کشور، اقتصاد خدماتی است. این امر گویای این است که وابستگی زیاد به درآمدهای نفتی طی دهههای گذشته توجه ما را از بخشهای صنعتی غافل کرد. بهاین ترتیب، نفت فروخته میشد و با پول آنکه کم هم نبود نیازمندیهای کشور رفع میشدند؛ بنابراین هیچ احساس نیازی برای کارهای تولیدی وجود نداشت. این یک اشتباه راهبردی بود که در اقتصاد ایران رخ داد. البته این موضوع مربوط به ۴۰ سال اخیر نبوده و پیش از انقلاب نیز همینگونه عمل میشد. وابستگی به درآمدهای نفتی، یکی از ضعفهای بزرگ اقتصاد کشور بهشمار میرود؛ بنابراین نقش خدمات در اقتصاد برجسته شده بیشترین اشتغال در این حوزه رخ داده؛ بنابراین برای کمک به توسعه صنعت و رشد اقتصادی باید این روند تغییر کند.

در ادامه باید راه برای ورود بخش خصوصی باز شود. یکشبه توسعه رخ نمیدهد و باید با سایر کشورها تعامل داشته باشیم تا کنار واردات ماشینآلات، دانش فنی موردنیاز نیز کسب شود. در حوزه آموزش میتوانیم از دستاوردهای دانشی کشورهایی که پیشتاز در این امر بودهاند، استفاده کنیم.

صنعت بخشی است که دانش و تکنولوژی آن هر روز در حال تغییر است. در عین حال که دانش روز را باید وارد کرد بخشهای آموزشی و تحقیقاتی کشور هم باید پروژههای مشترک را دنبال کنند؛ بنابراین یکی از بخشهای مهم آموزش حوزه تحقیق و توسعه است.

کشوری که در حال آموزش افراد زیادی در مراکز دانشگاهی است، تحقیق و توسعه باید محور عملکردهای صنعتی آن باشد، در حالی که در عمل اینگونه نیست. همچنین با آموزش باید تولیدکنندگان به توانمندیهای لازم برای ورود به بازارهای جهانی دست پیدا کنند. امروز شاید برخی واحدهای صنعتی محصولات باکیفیت و قیمت رقابتی داشته باشند، اما بهدلیل عدمآگاهی و نیاموختن نتوانستهاند صادرات داشته باشند که در واقع بستری برای توسعه است. بهعنوان مثال، صنعت خودرو اعم از خودروسازی و قطعهسازی یکی از صنایع مهم برای ارزآوری است. آیا دولتها از این بخشها حمایت کرده و صنعتگران متخصص هر حوزه را با مطالعه و کمبودها در مراکز دانشگاهی جذب و آموزش دادهاند؟

از دهه دوم انقلاب و پس از پایان جنگ تحمیلی، این انتقادها مطرح بود که چرا دانشگاههای کشور نمیتوانند کار صنعتی کنند و تولید دانش و تکنولوژی داشته باشند؟ چرا دانشگاهها مولد نیستند؟ کارهایی در اینباره انجام شد، اما نتیجه موردانتظار حاصل نشد؛ نخستین آنها توسعه دانشگاهها بود که با تاسیس دانشگاه آزاد اسلامی آغاز شد. در ادامه دانشگاههای فنیوحرفهای و علمیکاربردی راهاندازی شدند. سرمایهگذاری زیادی در این زمینه انجام شد، اما همچنان مشکلات صنعتی پابرجاست.

در سالهای اخیر هم که مسئله تحریمها مطرح بود، شرکتهای دانشبنیان برجسته شدند، اما دانشگاهها رونق و جدیت اساسی برای ورود به بخشهای صنعتی پیدا نکردند.

بحث آموزش موضوع بسیار مهمی است و معتقدم به این دلیل که دانشگاهها را به اندازه کافی توسعه دادهایم، امروز باید کار را به آنها محول کنیم؛ اینکه تعامل بین صنعت و دانشگاه و تعریف رشتههای اختصاصی منجربه رفع مشکلات موجود نشدند، نشان میدهد باید دانشگاهها خودشان شروعکننده کار صنعتی باشند. با همافزایی با شرکتهای دانشبنیان باید بتوان پس از خلاقیت و طرحهایی که در دانشگاهها تهیه میشوند، تجاریسازی انجام شود. دانشگاهها میتوانند تولیدکننده صنعت و تکنولوژی در کشور باشند، اما نخست باید پوستاندازی کنند و از آموزشهای صرفا تئوریک خارج شوند. این مسائل، موضوعاتی جدی برای دانشگاهها نبوده در حالی که سرمایه عظیمی در بخش آموزش در حال هزینه شدن است. بودجههای در نظر گرفتهشده برای آموزش خروجی لازم را ندارند، چون بخش صنعتی کشور به نوعی درجا زده است. بهعنوان نمونه، ایران ۵۰ سال است خودروسازی دارد، اما در تراز جهانی مطرح نیست و بسیاری از کشورهایی که دیرتر از ایران وارد خودروسازی شدند، امروز بهلحاظ تکنولوژی و تیراژ در جایگاه ممتازی در بازار جهانی قرار دارند. عقبماندگی هزینه دارد و باید در حوزه صنعت با آموزش جبران مافات کرد. بهطور قطع، آموزش درست دادن و اصلاح نظام آموزشی کشور متناسب با نیازمندیها افقهای روشنی را برای اقتصاد و صنعت ترسیم خواهد کرد.

سخن پایانی

بنابر این گزارش، با وجود سرمایهگذاری زیاد در حوزه آموزش، خروجی لازم را در بخشهای گوناگون جامعه از جمله صنعت ندارند. دانشگاهها بهلحاظ کمی رشد کرده و انواع دانشگاهها فنی تاسیس شدهاند، اما باز هم کمکی به توسعه صنعتی نشده و برای حداقلهای دانش فنی وابسته به خارج هستیم. این نشان میدهد همافزایی بین بخشهای گوناگون وجود نداشته و افراد با توجه به نیازهای صنعتی آموزش نمیبینند.


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/4dxbvw