جمعه 10 فروردین 1403 - 29 Mar 2024
کد خبر: 10016
تاریخ انتشار: 1400/10/15 13:47

مسئولیت‌پذیری کلید رشد فردی و جمعی

مهری اسکندری- روانشناس

مسئولیت، رسالت، خلوص و معرفت کلماتی هستند که برای داشتن جامعه رو به رشد و زندگی بهتر باید در فرهنگ هر کشوری نهادینه شوند، اما هر یک از این کلمات چه بار معنایی دارند.

در گام نخست هر جامعه‌ای از بعد کوچک خانواده گرفته تا محله و شهر و کشور باید با تعریف واژه مسئولیت آشنا باشد. در حقیقت هر جامعه‌ای برای پیشرفت و انسجام نیاز به قانونی مدّون دارد که همه اقشار جامعه ملزم به تبعیت از آن دستورات شوند؛ بنابراین قانون‌گذارانی منتخب به تشکیل جلساتی برای تصویب قانون مشترک بین تمامی افراد جامعه می‌پردازند و با رای جمعی شخصی را به‌عنوان مسئول نظارت بر اجرای این رسالت برمی‌گزینند. چنانکه بیان شد رعایت قوانین مشمول همگان خواهد بود، نه فقط قشر خاصی از جامعه! 

معنای حقیقی مسئولیت چیست؟ هر فردی بنا بر تجربیات و زاویه دید خود تعریف به‌خصوصی از مسئولیت و مسئولیت‌پذیری دارد؛ بنابراین مسئولیت را می‌توان به مدل‌های گوناگون تعریف کرد.

قبول مسئولیت کارها فارغ از اینکه نتیجه آن چیست، ما را به یک برنده تبدیل خواهد کرد و نقش مهمی در موفقیت ما در جامعه دارد و در مقابل طفره رفتن و تعویق در کار، پایه اصلی شکست است.

در واقع مسئولیت و مسئولیت‌پذیری، موضوعی فراتر از وظایف و انجام کارهای واجب و اجباری است. انسان در جست‌وجوی معنا نیست، بلکه معنای حقیقی مسئولیت، تعهد انجام یک یا چند کار است.

اگر مروری به زندگی فرد موفق داشته باشید، متوجه می‌شوید فرد مسئولیت‌پذیر شخصی است که آگاهانه تصمیم می‌گیرد. او رفتار درست، منطقی، حساب‌شده و صحیحی دارد و می‌خواهد به خود و دیگران کمک کند؛ علاوه‌براین، فرد مسئولیت‌پذیر عواقب کارها و تصمیم‌های خود را می‌پذیرد و آنها را مورد توجه قرار می‌دهد.

اجرای این رسالت نیازمند خلوص ذاتی اشخاصی است که مسئولیت اجرای قوانین برعهده ایشان نهاده می‌شود.

با نوشتن این موضوع به یاد حکایتی افتادم که روزگاری از پیرمردی سپید موی و دریادل شنیده بودم: «در جمعی دوستانه گرد هم مشغول گفت‌وگو بودیم که یکی از حاضران پرسید: دوستان کسی از شما معنای این شعر را می‌داند؟ همگی سکوت کرده بودیم که پیر خردمند با صبوری و متانت فرمود: شعر را بخوانید. 

شعر چنین بود: درخواب دیدم بیدلی/ صد عاقل اندر پی روان / می‌خواند باخود این غزل / دیوانه را گم کرده‌ام! 

همه در فکر فرو رفته بودیم که پیر آگاه فرمود: 

غرض از بیدل کسی است که بدون توجه به قضاوت دیگران و مصلحت‌اندیشی، دل و دین در راه هدفی خاص فدا کرده و همچنان پیش می‌رود؛ همچون حکایت شیخ صنعان در مثنوی مولوی.

حال سوال پیش می‌آید که رسالت بیدل هدایت افراد جامعه است؟ آیا بیدل خود به مرتبه معرفت رسیده است؟

شاید«بیدل» به گمان خود فردی آگاه باشد و مستحق پذیرش مسئولیت هدایت دیگران، اما در اصل، بیدل، دل را به راه سپرده که خود را در دریای معرفت و شهود رها کند تا به بینش و آگاهی برسد و ادعای عبودیت کند، در حالی که دیوانه هیچ راهی نپیموده و یکسره سره و ناسره را به کنجی افکنده و به مرحله دیوانگی رسیده است. البته در اینجا دیوانگی خود مرحله‌ای از اشراق است و با جنون به‌عنوان بیماری روانشناختی فرق دارد.

در عرفان ناب دیوانه کسی را گویند که جامه دیوانگی (دیو گونگی) یعنی پلیدی و ریا و تظاهر را از تن به در کرده، آزاده و رها به هر چه بوی تعلق‌ دهد پشت کرده و عابدانه به هر آنچه در مسیرش قرار می‌گیرد، آغوش گشوده و خود به مرحله رضا رسیده باشد، همچون شبلی و بهلول.

اینچنین دیوانه‌ای رسالت خود را خدمت مطلق به خلق می‌داند و بس! 

پس بیدل به‌دنبال دیوانه شدن و گم کردن خود راه را می‌جوید و منظورش از گم کردن دیوانه در خواب، این است که راه رسالتش را گم کرده‌ و از رهگذران با ناله و شیدایی مدد می‌جوید! 

با شنیدن این حکایت دانستم که برای پذیرش مسئولیت خدمت به خلق، ابتدا باید دیوانه بود و حرص و طمع دنیوی را از وجود خود زدود تا بتوان به رسالت خود جامه عمل پوشاند! 

Instagram: Mehri_esk

 


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/4pgpd4