چهارشنبه 29 فروردین 1403 - 17 Apr 2024
کد خبر: 15038
تاریخ انتشار: 1401/02/05 02:46
سینماگران از نقش پلتفرم‌های آنلاین نمایش فیلم در اقتصاد هنر می‌گویند

تفاوت از زمین تا آسمان است

درباره نقش پلتفرم‌های آنلاین در اقتصادهنر گفتنی‌ها بسیار است. سلسله گزارش‌های ما درباره این موضوع با سینماگران آغاز شد. پرسش‌های ما این بود؛ ارزیابی شما از نتیجه فعالیت پلتفرم‌های آنلاین نمایش فیلم چیست؟

آیا حضور سینماگران در این فضای جدید موجب رشد صنعت سینما می‌شود یا آن را به سوی عامه‌پسند شدن سوق می‌دهد؟ چه راهکاری برای حفاظت از حقوق مولفان وجود دارد؟ و در نهایت اینکه، آیا سپردن اختیار این فضا به ساترا به نفع آن خواهد بود یا خیر؟ 

وحید موسائیان و ابوالحسن داوودی به پرسش‌های ما چنین پاسخ دادند. باصمت همراه باشید.

زمان به عقب برنمی‌گردد

وحید موسائیان، کارگردان فیلم‌های کوتاه سینمایی و مستند: نمایش آثار سمعی و بصری رفته‌رفته از شکل قدیم فاصله می‌گیرد و به مسیری جدید وارد می‌شود. حضور در فضای دیجیتال از الزامات دنیای مدرن به‌شمار می‌رود و اجتناب‌ناپذیر است. البته این نخستین‌بار نیست که سینما در مسیر بقا ناچار به پوست‌اندازی می‌شود. 

سینما در ابتدای ظهور خود، پدیده‌ای جادویی و بی‌رقیب بود که مخاطبانش را محو خود می‌کرد و مشتاقان را به چاردیواری تاریکی می‌کشاند تا معجزه را پیش چشم خود بر پرده نقره‌ای ببینند. با ظهور تلویزیون و راه یافتن آنها به خانه‌ها، سینما رقیب سرسختی پیدا کرد. تماشای برنامه‌های تلویزیونی در آرامش خانه بسیار لذت‌بخش و پرطرفدار بود. شاید تنها ایرادی که می‌شد به آن وارد کرد، کیفیت برنامه‌ها بود که هیچ‌گاه به پای فیلم‌های سینمایی نمی‌رسید؛ بنابراین سالن‌های سینما همچنان پر رونق بود. ورود دستگاه‌های پخش ویدئو به بازار، این مشکل را هم برطرف کرد و به افراد این امکان را داد تا فیلم‌های موردعلاقه خود را در خلوت خانه خود تماشا کند. اما باز هم حریف سالن‌های سینما نشد و سکه‌اش از رونق نیفتاد.

در چند سال اخیر و به‌ویژه پس از ترکتازی‌های ویروس منحوس کرونا، سینما در محاق رفت و میدانی مهیا شد تا پلتفرم‌های آنلاین نمایش، گوی رقابت را از رقبای غایب بربایند و حوزه نفوذشان را چندین برابر کنند.

فضای پلتفرمی ایران هم در این مدت خوش درخشید و رشد و شکوفایی فراوانی یافت. هرچند در ابتدا نقاط ضعف و خطاهای زیادی به چشم می‌خورد اما ضعف‌هایش به سرعت برطرف و حفره‌ها یکی‌یکی پر شد. 

به هر حال، این بستر با تمام نقاط مثبت و منفی خود، وجود دارد و حقیقتی انکارناپذیراست. موافق باشیم یا مخالف، زمان دیگر به عقب برنمی‌گردد و نمی‌توان جلوی تغییرات و دگرگونی‌های پرشتاب حوزه تکنولوژی را گرفت. پس بهترین راه بهره‌بردن از امکانات این پدیده نوظهور در جهت حفظ و بقای فیلم و سینماست.

درباره کپی‌رایت باید گفت که دردی قدیمی و ریشه‌دار است که سال‌هاست گریبان تهیه‌کنندگان و فیلمسازان را رها نمی‌کند. بارها دیده‌ایم که فیلم‌های سینمایی در همان شب اول اکران از شبکه‌های ماهواره‌ای سر در می‌آوردند یا DVDهای آن کنار خیابان به فروش می‌رسد. حالا علاوه بر اینها، سروکله پلتفرم‌های آنلاین نمایش فیلم هم در این بازار سیاه پیدا شده که بلافاصله تولیدات سمعی و بصری را دسترس همه قرار می‌دهند.

البته این مشکل در بهترین و بزرگ‌ترین پلتفرم‌های بین‌المللی هم به چشم می‌خورد، زیرا هیچ کد امنیتی و قفل و بندی جلودار افراد متخصص و نیروهای حرفه‌ای در این حوزه نیست. آنها هر قفلی را می‌شکنند و از هر روزنه‌ای می‌گذرند، پس باید برای جنگ با این ارتش نامرئی از متخصصان این حوزه کمک گرفت.

اما در زمینه کشمکش وزارت ارشاد و تلویزیون برای سرپرستی این کودک نوپا باید گفت بسیاری از هنرمندان و فیلمسازان که با شیوه‌های سخت‌گیرانه مدیریت تلویزیون آشنا هستند، چندان دل خوشی از این تغییرات ندارند. هرچند شخصا تجربه فعالیت در این فضا را ندارم اما از نزدیک شاهدم که بسیاری از پروژه‌ها، از جمله آثار چند تن از دوستانم، مدت‌هاست معطل تولید مانده یا در نیمه راه متوقف شده‌اند و تولید و کاسه و کوزه دوگانگی استانداردها بر سر آنها شکسته است.

در زمینه تولیدات آثار عامه‌پسند نمی‌توان این حقیقت را کتمان کرد که برای بخش خصوصی که با سرمایه اندک و محدود تلاش می‌کند جایی در عرصه تولید صنعتی برای خود دست‌وپا کند، رغبت به آثار عامه‌پسند، دور از ذهن نیست. این گرایش در تولیدات سینمایی هم وجود دارد. به‌عنوان مثال، بخش زیادی از تولیدات سالانه در ژانرهای عامه‌پسند است که در اصطلاح سینمای بدنه نامیده می‌شود. پس همواره تعداد کمی از فیلمسازان هستند که جریان متفاوت سینما را زنده نگه می‌دارند. 

البته دسته سومی هم وجود دارد که هم مخاطب خاص را راضی نگه می‌دارد و هم موردپسند تماشاچی عام است. به‌عنوان نمونه می‌توان به فیلم «هم‌گناه» از مصطفی کیایی و «خاتون» از تینا پاکروان اشاره کرد که هم آثار جذابی بودند و هم استاندارد بالایی داشتند، پس انصاف نیست همه تولیدات این حوزه را به یک چوب برانیم.

درباره تعداد کاربران پلتفرم‌های آنلاین، متاسفانه آمار قابل استنادی ندارم اما بعید می‌دانم تعداد مخاطبان آنها اندک باشد. در حال حاضر، با توجه به گسترش اینترنت، امکان دسترسی به این پلتفرم‌ها حتی برای افرادی که در دور افتاده‌ترین نقاط کشور زندگی می‌کنند هم فراهم است. البته هنوز عمق نفوذ آن با تلویزیون قابل‌مقایسه نیست اما می‌توان حدس زد تعداد کاربران آنها عدد قابل‌توجهی است. البته تعداد این کاربران آنقدر نیست که آن را با شرکت‌های بزرگ خارجی مانند نتفیلیکس مقایسه کنیم. آنجا دریایی از خلاقیت موج می‌زند، بهترین عوامل صنعت سینما فعال هستند و شرایط کار و دستمزد زمین تا آسمان با شرایط ما فرق دارد. هر چیزی را باید براساس استانداردهای موجود در کشور بسنجیم. واقعیت این است که وقتی شرایط سینمای ما اینچنین است، وضعیت پلتفرم‌ها هم آنچنان می‌شود و به قول معروف همه چیزمان باید به هم بیاید. 

البته اگر بخواهیم وارد بحث علت بی‌رونقی بازار سرگرمی شویم، هزارتویی بی‌پایان است که خارج شدن از آن ممکن نیست که یکی از بزرگ‌ترین علل آن تکراری بودن موضوعات و عدم‌تنوع داستان‌هاست.

مثلا در ترکیه که صنعت سریال‌سازی پر رونقی دارد، با استفاده از یک خط داستانی که در جامعه روستایی آنها اتفاق افتاده، سریالی ۴۰۰ قسمتی می‌سازند که هرچه می‌بینی باز هم تمام نمی‌شود. 

سرزمین ما هم کشوری غنی از داستان‌های گوناگون است. آنقدر موضوعات ناب و سوژه‌های تاریخی فراوان است که حالا‌حالاها تمام نخواهد شد. فقط باید فضایی مثل شهرک‌های صنعتی مهیا شود، نفراتی مثل کارگران یک کارخانه، منظم و دقیق مشغول کار شوند، ایده و طرح به سرعت به سناریو بدل شود و فرآیند تولید را آغاز کنند. در این صورت، به‌طور قطع و یقین می‌توان گفت مخاطبان از آنها استقبال می‌کنند. البته اگر فضای کار اینقدر بسته و محدود نباشد که بیننده را فراری دهد. ابتذال در بسیاری از تولیدات داخلی نتیجه چرخه‌ معیوبی است که از محدودیت و ممنوعیت موضوعات جدید آغاز می‌شود. بر این اساس، سازنده خواه‌ناخواه به سوی تکرار الگوهای کلیشه‌ای پیشین سوق داده می‌شود تا جایی که به ورطه ابتذال می‌افتد. وقتی کار به این نقطه رسید، همان مجاری تصمیم‌گیرنده، تولیدکنندگان را متهم به ابتذال می‌کنند و این چرخه تکرار می‌شود. پس بی‌شک راهی جز کنار گذاشتن نگاه سختگیرانه نیست تا مخاطب قهرکرده از تولیدات داخلی را باز با داستان‌های خودی آشتی دهیم.

سرنا را از سر گشادش نزنیم

ابوالحسن داوودی، تهیه‌کننده، فیلمنامه‌نویس و کارگردان: چندی‌ است سینما مرحله‌ای از دگردیسی را پشت‌سر می‌گذارد که هم عرصه تولید و هم نمایش آثار را دستخوش تحولی بنیادین کرده است. یکی از مهم‌ترین بخش‌های این دگرگونی که سایر بخش‌ها را هم تحت‌تاثیر قرار داده، رواج بسترهای آنلاین نمایش آثار است. این مسیر جدید که تمام شیوه‌های‌ رایج گذشته را به چالش کشیده، به ایران هم رسیده اما همان‌طور که می‌توان حدس زد، در اینجا به مسیری سنگلاخ با پیچ‌وخم‌های متعدد رسیده و امیدی نیست که در آینده نزدیک به جایگاه مطلوبی برسد.

علت را باید در فقدان تخصص و ضعف مدیریت جست‌وجو کرد که یک‌بار دیگر فرصتی طلایی را به چالشی نفس‌گیر بدل کرد. در این میان، تلویزیون هم خود را ناجوانمردانه وارد ماجرا کرد تا از این نمد کلاهی برای خود بدوزد و در شرایطی که خود به درد بی‌علاقگی مخاطب مبتلاست، قیچی به‌دست گرفت تا بال و پر مولود جدید را هم از بیخ و بن بزند و آن را به نسخه شکسته‌بسته‎ای از خود بدل کند. دوستان در مبارزه برای تحت‌تکفل گرفتن این موجود تازه متولد شده، به بهانه‌هایی از جمله عامه‌پسندی یا ابتذال آثار تولیدی متوسل شدند. البته باید گفت باوجود نظر کسانی که با انگ عامه‌پسندی حکم اعدام یک اثر را صادر می‌کنند، این ویژگی نه‌تنها عیب نیست، بلکه در بیشتر مواقع می‌تواند حسن باشد. 

اگر فرصتی برای رقابت عادلانه وجود داشت، هر اثر در مواجهه با مخاطب محک می‎خورد و سره از ناسره جدا می‌شد. در آن فضا، اهالی سینما، برنامه‌سازان و فیلم‌سازان می‌توانستند به وظیفه ذاتی خود عمل کنند و در کنار تولید آثار سرگرم‌کننده، سطح سلیقه عمومی را ارتقا دهند.

موضوع مهم دیگری که ظهور این پلتفرم‌ها به آن دامن زده، بحث رعایت حقوق مولف و مصنف است. همان‌طور که اشاره شد این بحث دیروز و امروز نیست و سال‌هاست جان و تن آفرینندگان آثار را می‌خراشد. 

رعایت قوانین مربوط به کپی‌رایت بحثی کلان است و تا در عرصه بین‌المللی، کشور ما، یکی بزرگ‌ترین نقض‌کنندگان آن است، نمی‌توان چشم امید به قوانین داخلی داشت که ما را از شر آفت بی‌توجهی به حق مولف در امان نگه دارد. ما عملا چیزی به‌عنوان قانون کپی رایت در کشور نداریم.

دردآور است که بدانیم بازیگران «برباد رفته» هنوز درصدی از حق فروش و نمایش این فیلم را دریافت می‌کنند اما در کشور ما هنوز اثری منتشر نشده سر از بازار سیاه درمی‌آورد. تنها راه نجات، تن دادن به قانون کپی‌رایت است تا راه انتقال دانش و تجربه آنها به کشور باز شود و بتوانیم از پیامدهای این خودزنی نجات پیدا کنیم.

سخن پایانی

همان‌طور که مشاهده کردید، این دو فیلمساز از دو منظر متفاوت به موضوع نگاه کردند و نقاط قوت و ضعف آن را بر شمردند اما همان‌طور که ابتدا اشاره شد، این بحث دامنه‌دار است و گستره وسیعی را در برمی‌گیرد.صمت از صاحب‌نظران دعوت می‌کند انتقادات و پیشنهادات خود را در این زمینه با صفحه اقتصادهنر به اشتراک بگذارند و به غنی‌ترشدن گزارش‌های آتی ما یاری رسانند.

 


کپی لینک کوتاه خبر: https://smtnews.ir/d/3n9rrg